بابهای ِ 29/30
پسران یعقوب
در این باب، شرح ِ تولد ِ عجیب ِ پسران ِ مشهور ِ یعقوب
آمده. این مقدمهای ست بر سرگذشت ِ غریبی که این پسران خواهند داشت. آیا میتوان
گفت، این مقدمه، حسابشده، و بهعمدْ عجیب است؟ و یا صریحتر میتوان پرسید، آیا
این مقدمه، شگردی داستانی ست؟
جواب را من نمیدانم.
خلاصهی ِ مطلب از این قرار است:
پس از این که یعقوب دو خواهر به نامهای ِ "لیه"
و "راحیل" را به زنی میگیرد، بین ِ دو خواهر، مسابقهی ِ [المپیکِ]
زایمان شروع میشود.
31 و چون خداوند دید که لیه مکروه است، رحم او را گشود. ولی
راحیل، نازاد ماند. (باب 29)
میبینیم که خدا در امور ِ داخلی ِ زندهگی ِ یعقوب دخالت
میکند. راحیل عروس ِ زیباتر و محبوبتر ِ یعقوب بود. و لیه که چشماناش ضعیف بود،
در حقیقت به یعقوب تحمیل شد. در این بین، خدا پنهانی از لیه حمایت میکند، و مرتب
او را بارور میسازد، ولی راحیل را موقتن عقیم میکند.
این اطلاعات را راوی ِ دانای ِ کـُل (سوم شخص) در اختیار
ما گذاشت. اگر راوی، دانای ِ کل نبود، و بعضی قسمتها از دید ِ اول شخص، مثلن از
زبان ِ آدم، نوح، و یا ابراهیم روایت میشد، کتاب مقدّس چهطور میشد؟ حتمن جالب
میشد. ولی در این صورت، اولن راوی ِ اول شخص نمیتوانست همهی ِ سرگذشتها را
روایت کند (مگر آن که خدا میبود یا آن که شخصیتی خداگونه میداشت)؛ دیگر این که
حالت ِ تاریخنگارنهی ِ متن از بین میرفت. یادم هست که راوی، قصد ِ روایت ِ
پیدایش و آفرینش ِ جهان را داشت؛ نوعی تاریخنگاری ِ افسانهای و اسطورهای. راویای
که در متن حضور داشته باشد، نمیتواند به اندازهی ِ سوم شخصْ حرفهای ِ پراکنده
بزند و تاریخ ِ همهچیز را شرح دهد. روایت ِ ماجرای ِ ابراهیم از زبان ِ خودش حتمن
جالب میشد ولی علت ِ این که چنین اتفاقی در کتاب مقدّس نیفتاده، احتمالن مقصود ِ
فراداستانی ِ این متن است (البته قدیمترها روایت ِ اول شخص زیاد رایج نبوده
انگار).
راحیل، کنیز ِ خود را به یعقوب میدهد تا بارور شود، تا
بعد بچهاش را صاحب شود. لیه هم متقابلن همین کار را میکند. بدین نحو از دو زن و
دو کنیز، یک دختر، و دوازده پسر متولد میشوند که قهرمانان ِ بابهای ِ بعدی اند.
پسر ِ یازدهم، یوسف فرزند ِ راحیل است که خوشگلتر و محبوبتر است. پسر ِ دوازدهم،
بنیامین، در باب 35 از راحیل متولد میشود.
آیا این مسابقات، همه برای ِ این است که خوشی ِ یعقوب توجیه
شود؟ از یک نظر حتمن اینطور است. نظام ِ مردسالار باید به هر نحو توجیه شود. از
همین دیدگاه، تعدد ِ زوجات و اولاد در این باب، برخی ویژگیهای ِ عام ِ جامعهی
قدیمی ِ یهود را فاش میکند. یادمان باشد که بزرگترین وعدهای که خدا به ابرام و
اسحاق و یعقوب داد، این بود: «ذُریت ِ[نسل] تو را کثیر گردانم.»
انگار از همان روز ِ نخست، بزرگترین آرزوی ِ آدم، بقای ِ
جاودانه، یا به جا گذاردن ِ ردّی از خود، در جهان بوده است.
در این باب، هر یک از پسران به مناسبتی خاص نامگذاری میشوند.
یک اسم برای من جالب بود:
یهودا: Judah. در آیهی ِ 35
از باب 29 گفته شده به معنی ِ ”ستایش“ است.
در انگلیسی معنی شده: prise؛ باز هم به معنی ”ستایش، قدردانی“.
من فکر میکردم تنها دو یهودا وجود دارد، یکی همین و یکی
همان یهودای خائن؛ ولی یهودا انگار اسم ِ پرمصرفی بوده. در دایرةالمعارف، نـُه
یهودا معرفی شده که چند موردش جالب است (شمارههای زیر، به ترتیب ِ دایرةالمعارف
است).
یهودای 1: همان پسر ِ چهارم ِ یعقوب است. او مانع ِ قتل ِ
یوسف میشود. ناخواسته با عروس ِ خودش زنا میکند، و شخصیتی اهل ِ مُدارا ست.
یهودای شمارهی 3: وی پسر ِ هَسنـُوآه و رئیس ِ دوم ِ شهر ِ
اورشلیم بود.
یهودای 4: یهودای اسخریوطی، لودهندهی عیسی ست که خود را
دار زد.
یهودای 5: نام ِ یکی از چهار برادر عیسی مسیح است.
یهودای 6: یهودای جلیلی، شخصی که در ایام اسمنویسی عدهای
را دور خود جمع کرد ولی بعد کشته شد و اطرافیاناش پراکنده شدند (اعمال 5: 37).
یهودای 9: نام یکی از رسولان ِ مسیح است که در متی 10: 3
نام وی «لبی» و در مرقس 3: 18 «تدی» است.
این اسمها را نوشتم که بگویم، که اگر کتاب مقدّس یک رمان
بود، فکر کنید چه رمان ِ دیوانهکنندهای میشد. نـُه نفر از شخصیتها همنام اند
و غرابتهایشان شبیه ِ هم است.*
این بابْ نصفهنیمه ماند چون بقیهی باب، ربطی به پسران ِ
یعقوب ندارد، بلکه شرح ِ حقهبازیهای ِ خود ِ یعقوب است.
دوشنبه 26/ 11/ 1388
-------------------------------------------------------------
* من شرط میبندم، بخشی از طرح ِ اصلی ِ سریال ِ لاست، تعدد
ِ شخصیتها، و تشابهِ شخصیتها، از کتاب مقدّس الگوبرداری شده. برادرْ جیکوب، و
ارتباطاش با شخصیتها را به یاد بیاورید! البته سریالْ سرشار از اشارات ِ آشکار
به قوم ِ برگزیدهی ِ خدا ست. پس همینجا میگویم: ای مسلمانان ِ عزیز! کی گفته
کتاب مقدّس رمان نیست؟ کی تونسته رمانی بهتر از این بنویسه؟ اگر جرأت دارید، یک بار
ِ دیگه به کتاب مقدّس بیاحترامی کنید... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر